loader image
اخبار و رسانه ها

نگاهی به فیلم نگار در جشنواره جهانی فیلم فجر

یکی دیگر از آثار اکران شده در سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر نگار اثر رامبد جوان است

عمده فیلم‌های سینمای ایران درون یک خانه قدیمی یا یک آپارتمان می‌گذرد. در رفت‌وآمد شخصیت‌های فیلم و دوربینی که عمدتاً روی دست است، با روابط خانواده یا زوج اصلی آشنا می‌شویم و… سینمای اجتماعی معمولاً واژه‌ای است که کارگردان‌ها برای توصیف کارهای خود به کار می‌برند و حتی در غلطی مصطلح به عنوان «ژانر» اجتماعی عنوان‌شده است. این جریان اصلی سینمای ایران به‌خصوص در جشنواره فجر جایی که روزی چند فیلم می‌بینیم بیشتر از قبل به چشم می‌خورد. در این شرایط «نگار» از همان شروع نوید یک هوای تازه را می‌دهد. فیلمی با حضور پلیس بالای یک جسد در پارک جنگلی آغاز می‌شود. افسر پلیس بالباس شخصی (با بازی علیرضا آقاخانی کشف دلپذیر بهنام بهزادی در فیلم تنها دو بار زندگی می‌کنیم) قدم‌به‌قدم توضیح می‌دهد آقای ولیان کجا از ماشین پیاده شده، به کدام سمت رفته و کی با اسلحه به مغز خودش شلیک کرده است. در کنار او آقای ولیان (با بازی علیرضا شجاع نوری) همه این توضیحات را عملاً اجرا می‌کند. این صحنه بازسازی یک خودکشی است؟ با پیش رفتن فیلم درمی‌یابیم حضور شجاع‌نوری در صحنه یک حضور ذهنی است. این فرم بارها و بارها در فیلم تکرار می‌شود و نگار در ذهنش به پدرش و پدرش به او تبدیل می‌شود. نگار یگانه کسی است که خودکشی پدرش را باور ندارد و قدم‌به‌قدم به کشف راز مرگ پدرش و مشکلات مالی او با بهمنی شوهرخاله نگار و بهتاش (با بازی آتیلا پسیانی و مانی حقیقی) نزدیک می‌شود.
فیلم البته از قواعد یک فیلم معمایی پیروی نمی‌کند. مهم‌ترین گره‌های داستان نه با هوش یک کاراگاه یا پیگیری نگار که به شکلی متافیزیکی حل می‌شوند. چک هفت میلیاردی پدرنگار که سرنخ تمام مشکلات است، بعد از یکی از کابوس‌های نگار توی دست او پیدا می‌شود. روایت پیچ‌درپیچ دائم به جلو می‌رود و وقتی متوجه می‌شویم باز در یکی از رؤیا/تصورات ذهنی نگار بوده‌ایم یک‌قدم به عقب می‌آید.
فیلم بیش از هر چیز «اعترافات ذهن خطرناک من» فیلم دو سال پیش هومن سیدی را به یاد می‌آورد اما پیچیدگی‌های کمتری نسبت به داستان آن فیلم دارد و در عوض پیچیدگی را به روایتش منتقل کرده است. یک عامل دیگر این شباهت بازی نگار جواهریان در هردو فیلم آن هم با گریمی بسیار شبیه است. جواهریان با فیزیک ریزنقش‌اش دور از ذهن‌ترین قهرمان زنی است که وارد بازی بزرگان شده و حق خود و کشف راز مرگ پدرش را از آن‌ها می‌خواهد و وقتی مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد از دست زدن به خشونت هم اصلاً ابایی ندارد.

رامبد جوان در یک تصمیم درست این بار جلوی دوربین نیامده و در انتخاب بازیگران هم دست به انتخاب‌های عجیب‌وغریبی نزده است. برای نقش یک عاشق رمانتیک و فداکار که البته می‌تواند روی کاملاً متضادی هم داشته باشد، سراغ بازیگر ابدی این نقش‌ها در سینمای ایران یعنی محمدرضا فروتن رفته است. فروتن با مکث‌ها و رگ گردن برجسته کردن موقع ادای دیالوگ‌های عاشقانه سعی‌اش را در خراب کردن فیلم کرده، اما نقش و فیلم‌نامه و هدایت دوربین موفق شده جلوی او را بگیرد!
مانی حقیقی هم که کم‌کم در سینمای ایران تبدیل به کلیشه نقش مردان پولدار و شیطانی می‌شود و این کلیشه را به کلیشه قبلی‌اش یعنی مرد جذاب و دخترکش اضافه می‌کند، در اینجا هم نقش مشابهی دارد. ظاهراً بیش از حد روی جذابیت او حساب کرده‌اند و اغراقی که در بعضی حرکات دارد تماشاگر را به خنده هم می‌اندازد. اشکان خطیبی در یک نقش بسیار کوتاه، بازی‌ای مشابه کار هومن سیدی در فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» دارد و یک خلافکار خرده‌پا و چت و کمی بامزه است. فیلم اما فیلم نگار جواهریان است. نقشی با گستره احساسات وسیع و درعین‌حال بسیار فیزیکی دارد و از زدوخورد تا تیراندازی را تجربه می‌کند. اکستریم کلوزآپ‌های جواهریان هم نشان می‌دهد پشت دوربین کسی قرار گرفته که اعتقاد راسخ به او دارد. «نگار» نشان از یک سینمای متفاوت با جریان اصلی سینمای ایران دارد. سینمایی که روی توانایی‌های تکنیکی و پیچیدگی در روایت حساب کرده است تا روی جذابیت کاراکترها یا آسیب‌شناسی اجتماعی. موفقیت یا عدم موفقیت این تجربه خیلی چیزها را در آینده سینمای ایران می‌تواند تغییر دهد.

مهدی کیانی

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. (فیلدهای ضروری علامت گذاری شده اند) *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

ارسال کد یکبار مصرف (00:90)